راز

دلم برایش سوخت!

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:,

دیروز مرگ را دیدم که گوشه ای کز کرده و زانوی غم بغل گرفته ه است!

دلم به حالش سوخت !!!

از او پرسیدم تو و غم؟

مگر میشود از کارت نا خشنود باشی و خسته شوی ،تو به سراغ همه می ایی...

ودر جوابش شنیدم : من خسته نیستم ،فقط دلگیرم! 

بعضی ها حتی لیاقت جاودانه شدن را هم ندارند!!!



نظرات شما عزیزان:

بهروز
ساعت12:36---24 شهريور 1391
در زمان حضرت موسی مرد فقیری بود که خیلی به خدا شکایت میکرد بابت فقرش . حضرت موسی به خدا گفت : خدایا چرا به این مرد رزق نمیدی تا اینقدر شکوه نکنه ! خدا گفت موسی زود قضاوت نکن. به اون مرد بگو امروز از فلان راه بره روزیش اونجاست . حضرت موسی به مرد گفت . مرد راه افتاد. وسطای راهش یه پل بود که همیشه ازش عبور میکرد . گفت بزار اینبار با چشم بسته از این پل رد شم. چشماشو بست و از پل رد شد... غافل از اینکه یک صندوق پر از طلا درست کنار پل بودو اون با چشم بسته ازش گذشت .
نتیجه اینکه : خیلی وقتا خود ما ادما فرصت های سر راهمون رو نمی بینیم و ازش میگذریم و بعد خدا رو سبب ناموفق بودنمون میدونیم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: